دوست داشتن یک نفر،
مثل نقل مکان کردن به یه خونهست.
اولش عاشق همه ی چیز هایی میشی که برات تازگی دارن.
هر روز صبح از اینکه میبینی این همه چیز بهت تعلق داره حیرانی.
بعد به مرور زمان دیوار ها فرسوده میشن.
چوب ها از بعضی قسمت ها پوسیده میشن و
میفهمی که عشقت به اون خونه به خاطر کمالش نیست؛
بلکه به خاطر عیب و نقص هاشه.
تمام سوراخ سنبه هاش رو یاد میگیری.
یاد میگیری چطور کاری کنی که وقتی هوا سرده،
کلید توی قفل گیر نکنه،
یا در کمد رو چطور باز کنی که جیرجیر نکنه.
اینا راز های کوچیکی هستن که خونه رو مال آدم میکنن.
~ از کتاب مردی به نام اُوه
تدریس خصوصی زبان انگلیسی مخصوص دختر خانمها
فرزندت بدغذا ست و کمبود وزن و قد داره؟