یک روز،
آنجایی که دست میکنی توی موهای مشکی اش
توی فکر فرو میروی و به این می اندیشی که تو موهای خرمایی روشن را بیشتر از این موها دوست داری.
یک روز که برای بوسیدنش سرت را خم میکنی
توی مغزت این فکر رژه میرود که بوسیدن زنی هم قد و قواره من باید جذاب تر باشد.
یک روز آنجایی که خودت موهایش را میزنی زیر روسری،یک تصویر جلوی چشمتت می آید و جم نمیخورد؛
تصویر دختری که با نگاه کردن به تو میدانست که لابد یک تار موی ریخته روی پیشانیش که مردش اینجوری اخم کرده.
یک روز که به دستان کشیده و ناخون های قرمزش نگاه میکنی،
تصویر دستهای گندمی دختری که دستبند های رنگی رنگی دستش میکرد دیوانه ات میکند.
یک روز،توی چشمهایش،دنبال دختری میگردی
که میگفتی از چشمانش پاکی میبارد
میگردی و کمتر پیدا میکنی.
تدریس خصوصی زبان انگلیسی مخصوص دختر خانمها
فرزندت بدغذا ست و کمبود وزن و قد داره؟